تنها راه شناخت دیگران، مسیرهایی است که به فکر و قلب آنها میزنیم. این مسیرها به ما کمک میکنند تا میان جهان خودمان و آنها، ستارههای مشترکی بیابیم و در این آسمان همستاره روزگاری پر از صلح و صفا را تجربه کنیم. در دنیای دیجیتال مارکتینگ، این وبسایتها هستند که به دنبال یافتن ستاره مشترک خودشان با مشتریانشان میگردند.
این نقطههای مشترک به آنها کمک میکنند تا محصول و خدمات خود را به دست کسانی که واقعا خواستارشان هستند برسانند. در این قسمت از «دیجیتالینگ» به سرآغاز «پرسونا» سر میزنیم و با معرفی این مفهوم در قالب مثالی از پرسونای دیجیتالینگ، باب آشنایی بیشتر و عمیقتر با این مفهوم را باز میکنیم. با ما همراه باشید.
وقت خواندن تمام مقاله را ندارید؟ میتوانید از این قسمت به نسخه صوتی مقاله گوش دهید.
پرسونا چیست؟
«Persona» تصویر فرضی ما – منظور از ما کسب و کارمان و اعضای تیممان هستند – از کسی است که او را به عنوان مشتری محصول یا خدمات خود در نظر گرفتهایم. بر اساس این تصویر، نیازها، خواستهها و انتظارهایی که مشتریمان از مجموعه کسب و کارمان دارد را پیشبینی میکنیم و دست به ساخت و بهینه کردن محصولها یا خدماتمان میزنیم.
اجازه بدهید با یک مثال، این موضوع را روشنتر کنم. تصور کنید شما یک فروشگاه اینترنتی راهاندازی کردهاید و میخواهید پوشاک ویژه آقایان را در آن عرضه کنید. قبل از هر کاری هم مخاطب هدف خود را دستهبندی کردهاید و مثلا میدانید که آنها به دستههای سنی بین ۱۰ تا ۱۵ سال، ۱۵ تا ۲۴ سال و همینطور به ترتیب تقسیمبندی میشوند. با این پیشینه، کار خود را آغاز میکنید و مشتریها هم جذب سایتتان میشوند.
همه چیز خوب است تا آنکه شما تصمیم میگیرید محصولهای یک برند لاکچری را هم به سایت خودتان اضافه کنید. اما با وجود هزینههایی که باید تهیه لباسهای این برند داشته باشید مطمئن نیستید که مشتریهایتان بتوانند از پس هزینه آن بربیایند. اینجا است که خلاء وجود اطلاعات کافی در مورد مشتریهای خود را احساس میکنید. در واقع، شما نمیدانید که مشتریانتان چقدر درآمد دارند، به چه چیزهایی علاقهمند هستند یا اصلا تمایلی به خرید برندهای بسیار گران دارند یا نه؟ چون تنها چیزی که شما در مورد مشتریهای خود میدانید همان ردهبندی سنی است.
چگونه مخاطب کسب و کار خود را بشناسیم؟
برای شناخت مخاطب کسب و کارمان باید از تکتک دستهبندیهایی که برای مشتریهای خود داریم – مثلا دستهبندی سنی در مثال فوق – یک نفر را به عنوان نماینده آن دسته در نظر بگیریم. این فرد که به آن «نمایندهپرسونا» میگوییم شخصی است که اطلاعات بسیار خوبی از او داریم. میدانیم که چه شغلی دارد، روزهایش را چگونه سپری میکند، به چه چیزهایی علاقهمند است و در کل، آشنایی خوبی از سبک زندگی او داریم.
شاید بپرسید چرا این کار را روی همه مشتریهای خود انجام نمیدهیم؟ در پاسخ باید بگویم که این کار به علت صرف زمان بسیار زیاد و هزینههای گزافی که به دنبال دارد اصلا از نظر اقتصادی برایتان به صرفه نیست. در ضمن، افزایش تعداد نمایندههای پرسونا، تضمینی برای بالاتر رفتن کیفیت اطلاعات نخواهد بود. حتی ممکن است ماجرا برعکس شود و شما حسابی گیج شوید.
اما با وجود یک نماینده که حسابی روی او و نیازهایش متمرکز شدهاید میتوانید با کیفیت بسیار بهتری کار را پیش ببرید و محصول یا خدمت خود را مطابق نیازهای او بهینه کنید. پرسونای کسب و کار شما همچون یک شخص واقعی در تمام جلسههای کاریتان حضور خواهد داشت و به شما در ساخت مسیر روشنی که در مورد انتخابهای مورد نظر او هستند کمک میکند. در نظر داشته باشید که این پرسونا، تصویری فرضی از نماینده دسته مورد نظر ما است. یعنی ما با یک شخص واقعی صحبت نکردهایم و اطلاعاتمان بر اساس تصور ما از مخاطب موردنظرمان است.
هر کسب و کاری پرسونای ویژه خودش را دارد
برخی از مدیران کسب و کارها با خودشان فکر میکنند که خواندن یک مقاله یا گوش دادن به یک پادکست میتواند فرمول طلایی یافتن پرسونای کسب و کارشان را در اختیار آنها قرار دهد. غافل از آنکه هر کسب و کار، پرسوناهای ویژه خودش را دارد. چون هدف، محصول و خدمتی که ارائه میدهند با هم متفاوت است.
به همین دلیل، نیازهای اطلاعاتی آنها از مخاطبشان و حتی تعداد پرسوناهایی که باید برای کسب و کارشان داشته باشند با هم فرق میکند. مثلا نماینده پرسونای یک کسب و کار که در زمینه دیجیتال مارکتینگ است، حتما ایمیل دارد. اما آیا با این ایمیل کاری به جز ثبت نام در سایتها انجام میدهد یا نه؟ در کل، هر چقدر که پرسشهای شما در مورد کشف بیشتر پرسونای کسب و کارتان عمیقتر، هوشمندانهتر و شفافتر باشند زودتر و بهتر به آن دست پیدا میکند.
با انواع پرسونا آشنا شوید
پرسوناها انواع مختلفی دارند که سعی میکنم در این گفتار به همه آنها اشارهای داشته باشم:
پرسونای مخاطب
منظور از پرسونای مخاطب، کسی است که ما را در شبکههای اجتماعی دنبال میکند، محتواهایمان را میخواند، وارد سایتمان میشود و محصولات و خدماتمان را بررسی میکند.
پرسونای خریدار
خریدار، کسی است که هنوز به شکل واقعی از ما خریدی نکرده است. در واقع این پرسونا هنوز در فاز تصمیمگیری برای خرید قرار دارد.
پرسونای مشتری
مشتری کسی است که قبلا دستکم یک بار از ما خرید کرده است.
پرسونای مصرف کننده
معمولا کمتر به این نوع از پرسونا پرداخته میشود. شاید بپرسید تفاوت میان «پرسونای مصرف کننده» با «خریدار» و «مشتری» در چیست؟ اجازه بدهید پاسخ را در قالب یک مثال برایتان توضیح بدهم. تصور کنید شما یک فروشگاه اسباببازی فروشی دارید.
اسباببازی، محصولی است که مشتری ما آن را مورد استفاده قرار نمیدهد. یعنی این پدر، مادر، خاله، عمو یا دایی کودک هستند که خرید را انجام میدهند و به مشتری ما تبدیل میشوند. اما مصرف کننده نهایی ما همان کودکی است که این وسیله را هدیه میگیرد.
بیراههای در میان مسیر پرسونا
برخی از صاحبان کسب و کارها همانطور که در مسیر رشد کارشان قرار میگیرند، ناخواسته دچار یک مشکل فنی در تشخیص نیاز پرسونای کسب و کار خود میشوند. در نتیجه این مشکل، از مسیر اصلی خود به بیراههای از اطلاعات نادرست میرسند. در حقیقت، مشکل فنی آنها این است که به جای در نظر گرفتن نیازها و علاقه مشتریهای خود، نیازها و علاقه خودشان را در کسب و کارشان پیاده میکنند. این موضوع باعث تولید محصولها یا ارائه خدماتی میشود که فقط خودشان خریدار آنها هستند. نمونه این مشکل در طول تاریخ بازاریابی و تجارت بارها دیده شده است.
مثلا یکی از طراحهای شرکت «بنز» که او را نخبه طراحی اتومبیل خطاب میکردند، در یکی از پروژههایش اتومبیل رویاهایش را طراحی کرد. شرکت هم به جای توجه به نیاز مشتریها، آن طرح را به خط تولید خودرو فرستاد. در نهایت مشخص شد که خودروی رویاهای آقای طراح از نظر بقیه مشتریهای آن شرکت، آنچنان هم رویایی و خواستنی نبوده است. تولید این خودرو بعد از شکستی که در بازار داشت به سرعت متوقف شد. متاسفانه من در برخورد با صاحبان کسب و کارها، مقاومت در برابر پرسونای مخاطب را بسیار مشاهده کردهام.
نمونه پرسونای دیجیتالینگ
بد نیست تا در حال و هوای پرسونا هستیم شما را با یکی از پرسوناهای دیجیتالینگ آشنا کنم. قبل از آغاز باز هم میگویم که این فرد، تنها یک نمونه فرضی و سمبلی از مخاطب هدف دیجیتالینگ است. شخص مورد نظر ما، فردی به نام «علی احمدی» است. علی ۲۲ سال سن دارد و دانشجوی رشته «MBA» است.
او در تهران زندگی میکند و فعلا شغلی ندارد. اما سخت به دنبال این است که در یک شرکت مناسب به کارآموزی مشغول شود. او اهل سفر کردن است. اما به دلیلی شرایط کرونا نمیتواند این کار را آنطور که میخواهد انجام دهد. پس به جای سفر کردن، بیشتر فیلم میبیند و کتاب میخواند.
علی دوست دارد در شرکتی که در زمینه وبسایت یا فضای آنلاین فعالیت میکنند مشغول به کار شود. حالا بر مبنای این اطلاعات سطحی به دنبال پاسخ این پرسش رفتم که: «سطح دانش علی احمدی از دیجیتال مارکتینگ چقدر است؟» من این پرسونا را روی سطح یک یعنی مقدماتی در نظر گرفتم. یعنی فرض کردم که او اطلاعات زیادی از دیجیتال مارکتینگ ندارد.
بعد از آن به دنبال یافتن افراد تاثیر گذار روی این پرسونا یا اینفلوئنسر او رفتم. من استادهای دانشگاه او و آقای محمدرضا شعبانعلی را به عنوان انسانهای تاثیرگذار روی او در نظر گرفتم. گذشته از این، دو شغل رویایی هم برای این پرسونا در نظر گرفتم و دورنمایی از آینده او را در سه سال آینده تجسم کردم.
مثلا گفتم که این فرد دوست دارد در زمینه دیجیتال مارکتینگ فعالیت کند، فکر میکند که میتواند به یک متخصص در این زمینه تبدیل شود و کار خود را با مجموعهها و شرکتهای معتبری آغاز کند یا آنکه به صورت یک فریلنسر با مجموعههای مختلف همکاری کند. ماجرا را کمی جلوتر هم بردم و آینده او در پنج تا هفت سال بعد را هم در نظر گرفتم. علی احمدی دوست دارد در طول هفت سال آینده کسب و کار خودش را راه بیندازد و میخواهد با کمک گرفتن از ابزارهای دیجیتال مارکتینگ، کارش را توسعه دهد.
ماجرای کشف درد مشتری
در دنیای بازاریابی، مفهومی به نام «درد مشتری» (Pain Point) وجود دارد. این مفهوم، پرسشی کلیدی را مطرح میکند و آن این است که مخاطب ما چرا به وجود ما نیاز دارد؟ مشکلش چیست و ما چگونه میتوانیم مشکل او را حل کنیم؟ من همین سوالها را در مورد علی احمدی نوشتم و به آنها پاسخ دادم.
گفتم که علی در مورد نقطه آغاز به یادگیری سردرگم است و میخواهد بداند که باید از کجا یادگیری دیجیتال مارکتینگ را آغاز کند و چگونه گامبهگام خودش را به سطح متوسط و حرفهای برساند. با خودم گفتم که دیجیتالینگ با معرفی و مشخص کردن نقشههای یادگیری، مقالهها و پادکستها میتواند در این زمینه به او کمک کند.
سوال دیگری که من مطرح کردم این بود که چه ترسهایی مانع از این میشوند که علی یادگیری را آغاز کند؟ به آن اینگونه پاسخ دادم که شاید علی از این هراس دارد که نکند زمان و هزینهای که برای یادگیری دیجیتال مارکتینگ صرف میکند، به هدر بروند و او در این زمینه نتواند موفق عمل کند. علت این موضوع هم دادههای اندکی است که در زمینه دیجیتال مارکتینگ وجود دارند.
من حتی در مورد روشهایی که علی از طریق آنها اطلاعات خود را به دست میآورد هم سوالهایی را مطرح کردم. در پاسخ به آنها نوشتم که اولین گزینه برای او جستجو به زبان فارسی و انگلیسی در گوگل است. بعد از آن به سراغ پیجهای اینستاگرامی و کانالهای تلگرامی میرود.
حتی در مورد وبسایتهای فارسی و انگلیسی و پیجها و کانالهای مورد علاقه او هم نوشتم. میزان سواد دیجیتالی علی، پرسش دیگری بود که آن را مطرح کردم و به دنبال این موضوع رفتم که آیا پرسونای مورد نظر من اصلا میتواند در سایتها ثبتنام کند یا اطلاعات مورد نظرش را از آنها بگیرد؟
در این قسمت، من سواد دیجیتالی علی را متوسط در نظر گرفتم. البته سواد دیجیتالی موضوعی بسیار گسترده است اما من خیلی هم موضوع را برای خودم سخت نکردم. به همین ترتیب، پرسشهای زیر را برای پرسونای مورد نظرم در نظر گرفتم و به آنها پاسخ دادم:
پیامرسانهای مورد علاقه او کدام هستند؟
او زیاد اهل استفاده از پیامرسانهای داخلی نیست و بیشتر از تلگرام و واتساپ استفاده میکند.
سوشالهای مورد علاقه او به ترتیب کدام هستند؟
اینستاگرام، لینکدین و توییتر.
آیا علی سایت هم دارد؟
بله. یک وبلاگ کوچک دارد که بعضی وقتها در آن محتواهایی منتشر میکند.
آیا او ایمیل خود را چک میکند؟
بله. او تقریبا هفتهای سه تا چهار بار ایمیل خود را چک میکند.
آیا او خریدهایش را آنلاین انجام میدهد یا آفلاین؟
در گذشته، خریدهای آنلاین او فقط محدود به خرید محصولات دیجیتالی میشد. اما با شیوع کرونا حتی خریدهای سوپرمارکتی خودش را هم آنلاین انجام میدهد.
چه محتواهایی برای علی اولویت دارند؟
اول ویدیو، بعد اینفوگرافیک و به دنبال آن پادکست، متن و در نهایت کتاب.
آیا علی به محتواهای تعاملی علاقه دارد؟
بله، صددرصد. او محتواهای تعاملی را بیشتر از محتواهای یک طرفه دوست دارد.
بعد از این پرسش و پاسخ، به سراغ علی رفتم، یک گفتگوی فرضی را با او آغاز کردم و نظرش را درباره یکی دوره پایهای از دیجیتال مارکتینگ جویا شدم. از او پرسیدم:
هدفت از خرید این محصول چیست؟
من هنوز در ابتدای راه هستم و این محصول میتواند برای یک آغاز خوب در زمینه دیجیتال مارکتینگ به من کمک کند.
آیا تا به حال ارتباطی با دیجیتالینگ داشتهای؟
بله. بیشتر از یک سال است که کانال تلگرام دیجیتالینگ را دنبال میکنم و به بیشتر پادکستهای آن گوش دادهام. حتی بعضی از آنها را با دیگران به اشتراک گذاشتم.
در نهایت از خودم پرسیدم که:
چرا علی باید این دوره از دیجیتالینگ را به فلان محصول مشابه از وبسایت دیگر ترجیح بدهد؟
چون در این دوره از تجربهها و آمار و ارقام واقعی صحبت شده است. موضوعها شفاف و به دور از پیچیدگی بیان شدهاند و او میتواند حتی بعد از تمام شدن دوره هم مخاطب دیجیتالینگ باشد و پرسشهایش را مطرح کند. ما هم به او در این مسیر کمک میکنیم.
علی احمدی، یکی از پرسوناهای دیجیتالینگ بود که در طول این گفتار، بیشتر با او آشنا شدید. شاید شما برای کشف پرسونای مناسب کسب و کارتان باید از پرسشهای دیگری استفاده کنید. اما آنها را از کجا میآورید؟
چگونه برای پرسونای خود پرسشهای درستی طراحی کنیم؟
مَثَلی وجود دارد که میگوید: «رسیدن به پرسش درست، بسیار مهمتر از پیدا کردن پاسخ درست است.» این موضوع در کشف پرسونای مناسب کسب و کارتان کاملا صادق است. امیدوارم بیان روشهایی که با استفاده از آنها توانستم به ایده پرسشهای مناسب دیجیتالینگ برسم، به شما در یافتن پرسشهایتان کمک کند و اما منابع من:
وبسایت متمم
من بخشی از پرسشهای مورد نظرم را از میان مقالههای سایت وزین متمم و توضیحهای گفته شده در آن استخراج کردم.
سایتهای خارجی
اگر چرخی در سایتهای خارجی مثل وبسایت hubspot بزنید میتوانید نمونههای جالبی از پرسشها را پیدا کنید.
سوالهایی که به ذهن خودم رسید
برخی از پرسشها هم بودند که بدون استفاده از این منابع و از ذهن خودم بیرون آمده بودند.
در نهایت، این پرسشها را آنقدر کم و زیاد کردم تا تعدادشان به ۲۰ عدد رسید. حالا پرسش دیگری جلوی من خودنمایی میکرد و آن این بود که چگونه پاسخها را پیدا کنم. پاسخهایی که من به این ۲۰ پرسش دادم در نتیجه تجربهای بود که از سه سال فعالیت پیوسته در کانال تلگرام دیجیتالینگ و بیش از ۵ سال حضور در رویدادهای دیجیتال مارکتینگ به دست آورده بودم.
در واقع، تعاملی که با مخاطبان کانال داشتم باعث شد تا بتوانم به آن پرسشها پاسخ دهم. آنها به من پیام میدادند، سوال میپرسیدند، نظر یا حتی انتقادشان را به من منتقل میکردند و با این کار، مسیر شناخت من و خودشان را هموارتر میساختند. یادتان باشد، نوشتن پرسونا کاری نیست که یک بار آن را انجام بدهید و بعد رهایش کنید. شما باید پرسوناهای خود را به روز نگه دارید.
آنتی پرسونا چیست؟
در ادامه ماجرای شخصیت خیالی کسب و کار خود به مفهومی به نام آنتی پرسونا یا «Anti-Persona» میرسیم. همانطور که شاید تا الان از روی اسمش حدس زده باشید، آنتی پرسونا، یک پرسونای منفی است. او از شما خرید نمیکند، محتواهایتان را نمیخواند، شما را فالو نمیکند و … . وقتی از او میخواهید که از سایتتان دیدن کند یا در مورد خرید محصولتان فکر کند، یک دوجین ناراحتی و دلیل منفی برایتان ردیف میکند تا این کار را انجام ندهد.
چنین شخصی حتی اگر پول فراوانی هم داشته باشد باز هم از شما خرید نمیکند و اصلا به زمینه کاری شما علاقهای ندارد. شاید گاهی دانستن نظر آنتی پرسوناها برایمان مفید باشند و شاید هم ما را به بیراهه بکشانند. یادتان باشد، ما زمانی میتوانیم آنتی پرسونا را مشخص کنیم که از قبل پرسونا را به دست آورده باشیم.
خلاصهای از آنچه با هم در نقطه صفر پرسونا گفتیم:
پرسونا یک شخصیت خیالی است که از او برای کشف نیازها و چیزهای مورد علاقه کاربران واقعی کسب و کارها استفاده میشود.
اولین قدم در شناخت پرسونای کسب و کار خودتان این است که از میان هر دستهبندی، یک نفر را به عنوان نماینده آن دسته انتخاب کنید.
پرسونای کسب و کارهای مختلف دقیقا شبیه به هم نیستند. در نتیجه، الگوبرداری محض از پرسوناهای دیگر به کارتان نمیآید.
«پرسونای مخاطب»، «پرسونای خریدار»، «پرسونای مشتری» و «پرسونای مصرف کننده» انواع پرسوناها را تشکیل میدهند.
توجه به علاقه خودتان و تولید محصول یا خدمت بر اساس آن را نباید با طراحی پرسونا اشتباه بگیرید.
«درد مشتری» مفهومی است که با بیان پرسشهای کلیدی، راه آشناتر شدن با پرسونای کسب و کارتان را هموارتر میکند.
آنتی پرسونا شخصی است هیچ علاقه، نیاز و نقطه مشترکی با محصول یا خدمتی که ارائه میدهید ندارد.
نظر شما چیست؟
فکر میکنید چند درصد از کسب و کارهای ایرانی پرسونای مخاطب خود را کشف کردهاند؟
آیا تجربهای از طراحی پرسونا دارید؟ لطفا آن را برایمان تعریف کنید.
این مطلب برای شما مفید بود؟
5/5(1
امتیاز )
آیا خواندن این مقاله چیزی به دانستههای شما اضافه کرد؟
قرن ۲۱، دوران پادشاهی اطلاعات است. در این زمان، موفقیت افراد در هر زمینهای به میزان اطلاعاتی که در اختیار دارند بستگی پیدا میکند. به همین دلیل، تولید و انتشار دادههای مفید و کاربردی به کسب و کاری مستقل و سودآور تبدیل شده است که اگر به خوبی انجام شود، هم برای فرد تولید کننده و هم برای دریافت کننده محتوا، معاملهای دو سر بُرد محسوب میشود. در این قسمت از دیجیتالینگ سری به مفهوم
تولید محتوا، موضوع تازهای نیست. هر کدام از ما در طول روز با داستانهایی که برای یکدیگر تعریف میکنیم، متنهای کوتاهی که برای هم مینویسیم و صداهایی که برای دیگری ارسال میکنیم در حال تولید محتوا البته به سبک خودمان هستیم. ماجرای تولید محتوا از زمانی جالب و البته جدی میشود که بخواهیم این روند تولید را به یک هدف مشخص گره بزنیم و آن را به گوش مخاطبان خاصی برسانیم. در این مقاله از
هدفتان چیست؟ چند دقیقه طول میکشد تا آن را روی کاغذ بنویسید؟ آیا واقعا میدانید که چه میخواهید؟ بزرگترین دلیل سردرگمی انسان، نداشتن هدف است. وقتی در زندگی خود هدفی نداریم، هیچ مسیری برایمان خاص نیست و هیچ اتفاقی خوشحالمان نمیکند. این هدف است که شور زندگی و شیرینی طعم زنده بودن را در رگهای ما جاری میسازد. محتوا نیز مثل انسان، بدون داشتن هدف، تباه میشود. وقتی هدفی از نوشتن، ضبط کردن، تولید ویدیو
گاهی در دنیای دیجیتال مارکتینگ با اصطلاحهایی روبهرو میشویم که با وجود شباهت زیاد، معنایی کاملا متفاوت از یکدیگر دارند. «بازاریابی محتوا» و «بازاریابی محتوایی» نمونههایی از همین شباهت در ظاهر و تفاوت در معنی به شمار میروند. در این قسمت از «دیجیتالینگ» به سراغ «کانتنت مارکتینگ» میرویم و علاوه بر تعریف دقیق هر کدام از این دو اصطلاح به توضیح ویژگیهای بازاریابی محتوایی میپردازیم. با ما همراه باشید. قرار است چه چیزهایی را با
یکی از قانونهای موفقیت، داشتن یک نقشه روشن از مسیر رسیدن به هدف است. چون در این صورت میتوان از منابع و زمان به بهترین شکل ممکن استفاده کرد. داشتن استراتژی محتوا نیز نقشهای برای رسیدن به موفقیت در دنیای محتوا به شمار میرود. هر اندازه که این نقشه، منسجمتر و عمیقتر باشد، رسیدن به پیروزی آسانتر میشود. در این قسمت از «دیجیتالینگ» به سراغ نکتههایی مهم در مورد « استراتژی محتوا» میرویم و چندوچون
برخلاف تصور برخی، موفقیت یک فرمول ساده و ثابت دارد. این فرمول از سه بخش هدف، استراتژی و عمل تشکیل شده است. شاید خیلیها بگویند: «ما این را میدانیم، اما هنوز موفق نشدهایم.» خوب، شاید بزرگترین دلیل این موفق نشدن، نادیده گرفتن یک فاز پنهان، مهم و کوچک در بین بخش استراتژی و عمل باشد؛ یعنی بازخورد و اندازهگیری. برای رسیدن به هر هدفی باید طبق استراتژی که داریم دست به عمل بزنیم و سپس
کیفیت، راز ماندگاری است. چیزهای زیادی در طول قرنهای گذشته، این مورد را اثبات کردند. مثلا تخت جمشید، دیوان حافظ شیرازی یا حتی محصولات ریز و درشتی که برق تحسین را در نگاه ما جاری میسازند، نمونهای از این موارد به شمار میروند. کیفیت، مهم است چون ارزشمندی را به دنبال دارد. محصولات، خدمات، محتواها و سخنهایی که با کیفیت هستند، خود به خود ارزشمند و خواستنی هم میشوند. در این قسمت از دیجیتالینگ به
قرنهای طولانی از اختراع تقویم توسط بشر میگذرد و این ابزار اندازهگیری هنوز هم یکی از بخشهای جدایی ناپذیر زندگی انسانها به شمار میرود. ما با کمک تقویم، دهانهای بر اسب توسن روزهایمان میزنیم تا بتوانیم فرصتی برای همقدم شدن با چرخش زمین پیدا کنیم. جدا از تقویمهای شمسی، قمری و میلادی، تقویم دیگری هم وجود دارد که تولیدکنندگان محتوا از آن بهرههای بسیاری میبرند. در این قسمت از «دیجیتالینگ» به سراغ «تقویم محتوایی» میرویم
9
... پیشرفته
پرسونا چیست؟
زمان مطالعه: 17 دقیقه
تنها راه شناخت دیگران، مسیرهایی است که به فکر و قلب آنها میزنیم. این مسیرها به ما کمک میکنند تا میان جهان خودمان و آنها، ستارههای مشترکی بیابیم و در این آسمان همستاره روزگاری پر از صلح و صفا را تجربه کنیم. در دنیای دیجیتال مارکتینگ، این وبسایتها هستند که به دنبال یافتن ستاره مشترک خودشان با مشتریانشان میگردند. این نقطههای مشترک به آنها کمک میکنند تا محصول و خدمات خود را به دست کسانی
در دنیای وب، تولید محتوا به معنی زنده بودن است. به همین دلیل، کاربران و حتی بیزنسهای مختلف تلاش میکنند تا محتواهایی جذاب و کاربردی برای کاربرانشان تولید کنند. اما در این میان، تاثیر محتوایی که کاربران برای کسب و کارها تولید میکنند بسیار بیشتر از محتوایی است که خود آنها تولید میکنند. در این مقاله از «دیجیتالینگ» به سراغ «UGC» یا همان «محتوای تولید شده توسط کاربر» میرویم و اهمیت آن را مورد بررسی
تولید یک محتوای خوب و با کیفیت، کار پرزحمتی است. گاهی پیش میآید که برای نوشتن یک مقاله، چندین روز زمان میگذاریم و تمام پتانسیلمان را برای ایجاد جذابیت در آن مقاله به کار میگیریم. اما نتیجه کار با تلاشهایمان هیچ تناسبی ندارد. چون محتوای ما اصلا دیده نمیشود. از خودمان میپرسیم: «کجا اشتباه کردم؟ چرا کسی به محتوای خوب من توجهی نشان نمیدهد؟» برای حل این مشکل، دست به دامن راهحلهای گوناگون میشویم. مثلا
جهانی که در آن زندگی میکنیم، رودخانه پرخروشی است که یک لحظه از حرکت بازنمیایستد. همه چیز تغییر میکند، به پیش میرود و از گذشته خود دور میشود. به قول «هراکلیتوس» فیلسوف یونانی، هیچ چیز به جز تغییر، دائمی نیست. محتواها نیز از اثر تغییر در امان نمیمانند و بالاخره بعد از مدتی جای خود را به مطالبی تازهنفس و جدیدتر میدهند. اما در این بین، محتواهایی هستند که عمری طولانیتر از بقیه دارند. در
برای رشد کردن، بزرگ شدن و پیشرفت کردن همیشه به اختراع کردن نیاز نداریم. گاهی پر کردن خلا موجود در کشفهای قدیمی یا محصولات معروف میتواند بهترین اقدام یک برند تازهنفس برای یافتن بازار خود یا حتی ساخت یک بازار جدید باشد. در این قسمت از «دیجیتالینگ» به سراغ «شکاف محتوا» میرویم و یک مسیر تازه را برای تولید محتواهای کاربردی پیدا میکنیم. اگر جزو کسانی هستید که فکر میکنید دیگر موضوعی برای نوشتن وجود
نوشتن، یک شادمانی است. افراد زیادی هستند که برای تجربه این شادی و البته کسب درآمد، دست به قلم میشوند. در گذشته، نویسندگان، بخت چندانی برای کسب درآمد از تولید محتوا نداشتند. اگر تیر و تخته به هم میخورد و نوشتههای آنها در قالب یک کتاب چاپ میشدند، در بهترین حالت میتوانستند زیر ۱۰ هزار خواننده پیدا کنند. اما با روی کار آمدن مفهومهایی مثل مقالههای آنلاین، نویسنده آنلاین و وبلاگ، جانی دوباره به قلم
اینترنت و دنیای وب، باعث دگرگونیهای زیادی در زندگی انسان امروزی شده است. کارهایی که در گذشته زمان بسیار زیادی را از ما میگرفت، امروز در کمتر از چند ثانیه انجام میشود. علاوه بر ارتباطها، کسب و کارها نیز دستخوش تغییرات بزرگی شدند و شغلهایی تازه با درآمدهایی عجیب و غریب به وجود آمدند. در این قسمت از دیجیتالینگ به سراغ روشهای «کسب درآمد از تولید محتوا» میرویم و با پیچ و خم این شغل،
انسانها روی یکدیگر تاثیر میگذارند؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. محتواها نیز چون ساخته دست انسانها هستند، روی افراد دیگر تاثیر میگذارند. در دنیای فیزیکی، جایی که جسم انسانها در آن قرار دارد، هنوز ابزاری برای اندازهگیری تاثیر آدمها روی یکدیگر ساخته نشده است. مثلا نمیتوان به طور دقیق گفت که پدر آقای فلانی ۲۰ درصد و مادرش ۶۰ درصد روی او تاثیر گذاشتهاند. اما میتوان ابعاد این اثربخشی را به شکل رفتارهای مختلف مشاهده
قانونها، اصولی هستند که روش درست انجام یک کار را نمایش میدهند. در دنیای تولید محتوا نیز چنین قانونهای وجود دارند. قوانین تاثیرگذار در بازاریابی محتوایی به دیجیتال مارکترها کمک میکنند تا ارتباط میان محتوا و کاربران را عمیقتر کنند و به اهداف بازاریابی خود برسند. در این قسمت از «دیجیتالینگ» سری به این قوانین میزنیم تا از چموخم آن سر در بیاوریم. با ما همراه باشید. وقت خواندن تمام مقاله را ندارید؟ میتوانید به
در دنیای تجارت، محصولات عالی به موفقیت نمیرسند. بلکه محصولاتی در صدر جدول فروش مینشینند که به خوبی ترویج شده باشند. چه بسیار اختراعها و محصولاتی که به علت سیستم توزیع و ترویج نامناسب و ناکارآمد، هرگز نتوانستند جایی در میان کاربران باز کنند. در دنیای دیجیتال هم محتواهای ارزشمند به شرطی دیده میشوند که روی ترویج محتوای خود زمان و تلاش کافی بگذارید. در این قسمت از «دیجیتالینگ» به موضوع «ترویج محتوا» و روشهای
هیچ محصولی ابدی نیست. این قانون، هم در مورد محصولات فیزیکی و هم در مورد محصولات دیجیتالی مانند محتوا جاری است. آگاهی یافتن از چرخه عمر محتوا به ما کمک میکند تا با زیر نظر گرفتن این محصول راهبردی، تصمیمهای درستی بگیریم و کیفیت محتوا یا حتی برندمان را حفظ کنیم. در این قسمت از «دیجیتالینگ» به موضوع «چرخه عمر محتوا» میپردازیم. با ما همراه باشید. وقت خواندن تمام مقاله را ندارید؟ میتوانید از این
خراب کردن همیشه آسان است. حتی میتوان گفت که بسیار کمتر از آباد کردن و ساختن دردسر دارد. اما گاهی چیزهای ارزشمندی وجود دارند که نمیتوان به این راحتی از آنها دست کشید. مثلا بناهای تاریخی که گذشته ما را در خودشان به تصویر میکشند نمونهای روشن از این موارد هستند. در دنیای دیجیتال هم محتواهای قدیمی و ارزشمندی وجود دارند که برای تهیه آنها از هیچ، زمان، تلاش و هزینه زیادی صرف شده است.
تولید محتوا، ترکیبی دلنشین از ذوق، علم، استعداد و هوشمندی است. یک کارشناس تولید محتوا از طریق محتوای خود با جهان پیرامونش ارتباط برقرار میکند. اگر تلاشهای او برای ساخت محتوایش، هدفمند و حرفهای باشد بهترین پاسخ را از مخاطبانش میگیرد؛ او دیده، شنیده و خوانده میشود. در این قسمت از دیجیتالینگ با ویژگیهای یک کارشناس تولید محتوا آشنا میشویم. با ما همراه باشید. وقت خواندن تمام مقاله را ندارید؟ میتوانید از این قسمت به
به عنوان یک انسان، دستمان برای برقراری ارتباط با جهان پیرامونمان بازِ باز است. چون نه فقط از طریق حس بینایی، لامسه و بویایی، بلکه از طریق حس شنوایی هم مدام مشغول دریافت اطلاعات ریز و درشت از محیط پیرامونمان هستیم. نکته جالب شنیدنیها این است که دیدنیها را هم با خود همراه میکنند. مثلا وقتی به صدای یک قناری گوش میدهیم، در ذهنمان تصویری از یک قناری خوش قد و بالا را به تصویر
آگهی نوشتن، داستانی دور و دراز دارد. این مهارت که ترکیبی از هنر نویسندگی و علم بازاریابی است با در پیش گرفتن روشی ساده، باعث آشنایی کاربران با برندها، محصولات و خدمات جدید و یادآوری محصولات قدیمی میشود. داستان رپورتاژهای آنلاین هم چیزی شبیه به آگهیهای چاپی است با این تفاوت که کاربر برای دریافت خدمات یا خرید محصولات نیازی به شال و کلاه کردن ندارد و فقط کافی است که روی یک لینک کلیک
تولید محتوا، ماجرای جالب و پیچیدهای است. محتواهای بکر و تازهنفس برای گوگل از اهمیت بسیار زیادی برخوردار هستند. ترکیب یک لینک ساده به اضافه محتوای ارزشمندی که در یک سایت معتبر منتشر شده است میتواند تاثیر مثبتی روی سئوی سایتتان بگذارد. چون در کمترین حالت، شما صاحب یک بک لینک معتبر شدهاید که همانند یک قلاب، سئوی سایت شما را بالا میکشد. هر چقدر که این قلابها بزرگتر و قویتر باشند، اعتبار وبسایت و
گپ و گفت کاربران در مورد این مقاله
اولین نفری باشید که نظر یا سوالش را با ما در میان میگذارد
آخرین دیدگاه ها
دیدگاه شما
لطفا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سوالی ذهنتان را درگیر کرده است؟ در سایت ثبت نام کنید یا مجدد وارد شوید.
هر زمان که پاسخی برایتان ارسال شود از طریق پیامک شما را خبر خواهیم کرد.
گپ و گفت کاربران در مورد این مقاله
اولین نفری باشید که نظر یا سوالش را با ما در میان میگذارد
آخرین دیدگاه ها
هر زمان که پاسخی برایتان ارسال شود از طریق پیامک شما را خبر خواهیم کرد.