«نرخ بازگشت سرمایه» یا «ROI» یکی از ماجراهایی است که در بخشهای مختلفی مثل دنیای «سرمایه گذاری» و «مارکتینگ» – آن هم از نوع دیجیتالش – با آن سر و کار داریم.
اگر خوب نگاه کنیم، تبلیغات هم نوعی سرمایه گذاری است. به همین دلیل، باید بدانیم که سرنوشت نهایی سرمایه ابتدایی ما به چه مقدار سود یا حتی ضرر تبدیل میشود.
در این قسمت از دیجیتالینگ به سراغ «نرخ بازگشت سرمایه» میرویم، چیستی آن را بررسی میکنیم، فرمول محاسبه «ROI» را مییابیم، از کاربردها و چالشهایش میگوییم و به دو پرسش پُر تکرار در موردش پاسخ میدهیم.
اگر میخواهید از هزینهای که برای تبلیغات میکنید بازده بهتری بگیرید و حساب شده رو به جلو حرکت کنید، حتما تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.
ماجرای نرخ بازگشت سرمایه در پادکست زیر هم جاری است. میتوانید از بخش زیر به آن گوش فرا دهید.
تعریف نرخ بازگشت سرمایه یا ROI
«Return on Investment» که در فارسی آن را «نرخ بازگشت سرمایه» صدا میزنیم نسبت میان هزینهای که برای یک تبلیغات انجام دادیم و میزان بازگشت آن هزینه را به ما نشان میدهد.
ROI چگونه محاسبه میشود؟
فرمول محاسبه «ROI» شکلهای مختلفی دارد؛ اما در پایهایترین حالت، نسبت بین هزینهای که کردیم و چیزی که به دست آوردیم را به ما نشان میدهد. در این حالت، ما دو عدد داریم:
- آورده ما (فروش محصول یا سرویس و پولی که از آن به دست آوردهایم)
- هزینه تبلیغات
در نهایت برای رسیدن به عدد مورد نظرمان یعنی همان نرخ بازگشت سرمایه باید آورده خودمان – میزان درآمدمان در اثر آن تبلیغات را – منهای هزینه تبلیغات کرده و نتیجه این تفریق را تقسیم بر هزینه تبلیغاتمان کنیم. سپس عدد به دست آمده از این ماجرا را ضربدر 100 میکنیم. این سادهترین فرمول «ROI» است.
بررسی یک مثال ساده از دیجیتالینگ
اجازه بدهید این موضوع را با یک مثال ساده، روشنتر کنیم. تصور کنید من، تبلیغ دورههای دیجیتالینگ را در اینستاگرام انجام دادم و برای این ماجرا سه میلیون تومان هزینه کردم. بعد از انجام تبلیغات متوجه میشوم که در اثر این تبلیغ به میزان شش میلیون تومان سود به دست آوردهام.
حالا برای به دست آوردن نرخ بازگشت سرمایه، این شش میلیون تومان را از سه میلیون هزینهای که کردم کم میکنم، حاصل آن را بر همان سه میلیون تومان تقسیم کرده و نتیجه آخر را در عدد 100 ضرب میکنم. در این مثال «ROI» من 100 درصد میشود یعنی دوبرابر هزینهای که کردم به من برگشت داده شده است.
البته این ماجرا به اندازه قد و قواره خودش پیچیدگیهایی هم دارد و این نرخ در رشتههای مختلف به شکلهای متفاوتتری محاسبه میشود. اما چیزی که ما به دنبال آشنایی بیشتر با آن هستیم «نرخ بازگشت سرمایه در مارکتینگ» است.
نکته
نرخ بازگشت سرمایه چه کاربردهایی دارد؟
شاید یکی از سر راستترین کاربردهای «ROI» یافتن بهترین مکان برای انجام تبلیغات با بازده بالاتر و «بازاریابی برونگرا» باشد. با وجود آنکه کسب و کارهای بزرگ هم از محاسبه این نرخ بهره میبرند ولی تاثیر استفاده از آن روی کسب و کارهای کوچک که معمولا بودجه محدودی دارند بیشتر نمایان میشود.
مثلا از خودشان میپرسند: «با 10 میلیون تومان بودجه کجا را برای تبلیغ انتخاب کنم؟» من هم این سوال را از خودم میپرسم.
به همین دلیل در ابتدای راه این کار را به صورت آزمون و خطا انجام میدهم و با بررسی نرخ بازگشت سرمایه، بهترین گزینه برای تبلیغ کسب و کار خودم را پیدا میکنم. چون در نهایت هدف همه ما به دست آوردن پول از کسب و کارمان است.
ما میخواهیم فروش داشته باشیم و رشد کنیم. در این زمینه هم «ROI» به ما کمک میکند تا گزینشی عمل کنیم و در طول مسیر، بازده خود را افزایش دهیم.
مثلا اگر این بار برای کمپین «شب یلدا» از فلان بستر برای تبلیغات استفاده کردیم در طول کمپین مثلا «عید نوروز» با توجه به نتیجهای که از کمپین شب یلدا و نرخ بازگشت سرمایه آن گرفتیم در مورد کار در همان بستر یا تغییر آن تصمیم میگیریم.
بزرگترین چالش در مورد ROl چیست؟
تا اینجای کار، صحبتهایمان فقط در حوالی مزیتها و کمکهایی که نرخ بازگشت سرمایه به ما میکند میچرخید؛ اما باید اعتراف کنم که محاسبه این نرخ به این سادگیها هم نیست. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنم. تصور کنید فردی از طریق دایرکت از ما خرید کرده است.
ما در «گوگل آنالیتیکس» او را مورد بررسی قرار میدهیم تا بفهمیم با طی کردن چه مسیری به ما رسیده و خرید را انجام داده است. شاید در نهایت متوجه شویم او به خاطر تبلیغی که در اینستاگرام انجام دادهایم به سمت خرید از ما هدایت شده است. اتفاقا ما در دیجیتالینگ نمونه واقعی همین خریدار را داشتیم.
وقتی در مورد روش آشناییاش با دیجیتالینگ از او پرسیدیم در پاسخ به ما گفت که از طریق تبلیغ اینستاگرامی با ما آشنا شده است. البته همان زمان خرید را انجام نداده است. بلکه بعد از کمی بررسی، صفحه را ترک کرده و پس از مشاهده دوباره تبلیغات ما در یک بستر دیگر – تبلیغات نیتیو در فضای وب - به یادمان افتاده است.
البته آن زمان باز هم سر از سبد خرید در نیاورد! چون هنوز به آن درجه از اطمینان نرسیده بود. سپس دوباره ما را در یک کمپین دیده و با مشاهده تخفیفی که داده بودیم دست جنبانده و در نهایت خرید را انجام داده است. البته شاید این مسیر از این هم پیچیدهتر باشد و به همان اندازه، کار محاسبه نرخ بازگشت سرمایه را پیچیدهتر کند.
چگونه این چالش را حل کنیم؟
این خیلی خوب است که نگاهی کلی به مسیر رسیدن مشتری به کسب و کارمان داشته باشیم؛ ولی بیشتر وقتها نمیتوان همهچیز را مو به مو محاسبه کرد. البته این تجربه ما بوده است. هر چقدر که کمپین بزرگتر و تبلیغات گستردهتر باشد این ماجرا دالانهای بیشتری پیدا میکند. ولی در نهایت، باز هم میتوان راهی برای محاسبه آن پیدا کرد.
به نظر من با وجود چالشهایی که در مسیر محاسبه «ROI» وجود دارد ولی این نرخ به ما نشان میدهد که ماجرای «قیف بازاریابی» و گذراندن مراحلش به فاکتورهای زیادی بستگی پیدا میکند و به آن چهار مرحله ختم نمیشود.
به همین دلیل، خیلی موافق تمرکز روی مارکتینگ فانل نیستم. من در مقاله «قیف بازاریابی چیست؟» در مورد این قیف، مزیتها و چالشهایش توضیح دادهام که پیشنهاد میکنم آن را مطالعه کنید. ناگفته نماند که مطالعه کردن مقاله «سفر مشتری و گشت و گذاری دقیقتر در آن» هم میتواند در تکمیلتر کردن این موضوع به شما کمک کند.
پاسخ به دو پرسش متداول در مورد ROI
با نزدیک شدن به بخش انتهایی مقاله میخواهم به دو پرسش پر تکرار در مورد نرخ بازگشت سرمایه و محاسبه آن پاسخ بدهم:
-
چرا بعضی وقتها از هر طرف که «ROI» را محاسبه میکنیم با یک درصد منفی روبهرو میشویم؟
گاهی وقتها درصدی که در نهایت از محاسبه نرخ بازگشت سرمایه به دست میآوریم منفی میشود. یعنی با وجود تمام تلاشها و هزینههایی که کردیم باز هم در نهایت مقدار سودمان کمتر از هزینههایمان شده است. باید بگویم که عوامل زیادی در این ماجرا دست دارند؛ مثلا:
- محصول یا سرویسی که ارائه میدهیم
- صفحه لندینگ کمپینمان
- ماجرای بهینه سازی نرخ تبدیل (Conversion Rate Optimization)
- بسترها یا فضاهایی که برای تبلیغات انتخاب کردیم
- میزان آگاهی مخاطب از برند ما
- و ...
گاهی وقتها میبینیم کسانی که اکنون مشتری ما شدند به واسطه یک روش تبلیغاتی، یکی دو سالی است که ما را میشناسند؛ اما هنوز خریدی انجام ندادهاند.
چنین افرادی پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به مشتری ما دارند. این مورد را مقایسه کنید با زمانی که ما تازه برندمان را راهاندازی کردهایم و در مسیر آگاهی از برند هنوز راه زیادی را در پیش داریم.
به همین دلیل بخش بزرگی از هدفهای ما در تبلیغات، آگاهی از برند است. میخواهیم افراد علاقهمند به ماجرای دیجیتال مارکتینگ بدانند که دیجیتالینگ وجود دارد و در زمینه آموزش تجربهمحور دیجیتال مارکتینگ فعالیت میکند.
در این صورت، وقتی تبلیغی انجام میدهیم افرادی که از قبل با ما آشنایی پیدا کردهاند خیلی راحتتر مسیر خرید را طی میکنند.
-
آیا منفی بودن نرخ بازگشت سرمایه همیشه نشانه بدی است؟
به نظر من بهتر است کمی نسبت به منفی بودن «ROI» واکنش ملایمتری را از خودمان نشان دهیم. چون نمیتوانیم یک جانبه به این موضوع نگاه کنیم؛ مثلا گاهی در کنار نرخ بازگشت سرمایه موارد دیگری همچون «CAC» یا «هزینه جذب مشتریان جدید» هم وجود دارند.
یعنی شما در طول تبلیغاتی که انجام دادهاید بیشتر مشتریانتان جدید هستند. همانطور که میدانید هزینه جذب مشتری جدید بیشتر از بازگردانی مشتریان قدیمی است. به همین دلیل وقتی چنین ماجرایی در کمپین تبلیغاتی شما اتفاق میافتد باید هر دو فاکتور «ROI» و «CAC» را در کنار هم محاسبه کنید.
شاید بپرسید این مدل حساب و کتاب به چه دردی میخورد؟ در پاسخ باید بگویم که مشتریان جدیدتان در آینده میتوانند دوباره از شما خرید کنند. شاید این بار برای آشنایی بیشتر با شما یک محصول 50 هزار تومانی را خریده باشند اما وقتی بیشتر به کسب و کارتان اعتماد کنند به سراغ محصولات پنج میلیون تومانی و حتی بالاتر شما میروند. به زبان ساده اینکه باید نگاهی بلند مدت به این ماجرا داشته باشید.
ROI در دوره دیجیتال مارکتینگ
تمام صحبتهایی که در این مقاله آنها را با هم گفتیم، به طور کاملتر، همراه با مثال و استفاده از شاخصهای تحلیلی مهم در دوره دیجیتال مارکتینگ وجود دارند. پیشنهاد میکنم حتما به صفحه دوره سر بزنید و نمونه رایگان یکی از فصلهای آن را تماشا کنید.
خلاصهای از آنچه با هم در نرخ بازگشت سرمایه گفتیم:
- نسبت میان هزینهای که برای یک تبلیغات انجام دادیم و میزان بازگشت آن را «Return on Investment» یا «نرخ بازگشت سرمایه» میگویند.
- برای محاسبه نرخ بازگشت سرمایه باید آورده خودمان – میزان درآمدمان در اثر آن تبلیغات را – منهای هزینه تبلیغات کرده و نتیجه این تفریق را تقسیم بر هزینه تبلیغاتمان کنیم. سپس عدد به دست آمده از این ماجرا را ضربدر 100 میکنیم. این سادهترین فرمول «ROI» است.
- مواردی همچون «یافتن بهترین مکان برای انجام تبلیغات با بازده بالاتر» و «بودجه بندی بهتر تبلیغات» در شمار کاربردهای این نرخ به شمار میروند.
- «پیچیدگی محاسبه در ابعاد بزرگ» یکی از پررنگترین چالشهای «ROI» است.
- منفی بودن نرخ بازگشت سرمایه به دلیلهای گوناگونی مانند: «محصول یا سرویسی که ارائه میدهید»، «صفحه لندینگ کمپینتان»، «ماجرای بهینه سازی نرخ تبدیل»، «بسترها یا فضاهایی که برای تبلیغات انتخاب کردید»، «میزان آگاهی مخاطب از برند شما» و حتی «هزینه جذب مشتریان جدید» بستگی دارد.
نظر شما چیست؟
به نظر شما چه فاکتورهای دیگری میتوانند روی نرخ بازگشت سرمایه تاثیر بگذارند؟
لطفا نظرتان را در بخش گپ و گفت دیجیتالینگ با ما در میان بگذارید.
گپ و گفت کاربران در مورد این مقاله
اولین نفری باشید که نظر یا سوالش را با ما در میان میگذارد
هر زمان که پاسخی برایتان ارسال شود از طریق پیامک شما را خبر خواهیم کرد