دانستن، توانایی است. وقتی بدانیم کجا میرویم، مقصد را خواهیم یافت؛ وقتی بدانیم به دنبال چه کسی هستیم، او را پیدا خواهیم کرد. فضای وب، سرشار از کاربر است؛ کسانی که گاهی ذرهای به هم شباهت ندارند. پس برای اینکه بتوان در این بستر به موفقیت رسید، چارهای جز شناخت مخاطب هدفمان نداریم.
چون وقتی او را بشناسیم، میتوانیم با توجه به علاقه و نیازهایش محتوا، محصول یا خدماتمان را بهینهسازی کنیم. در این مقاله از دیجیتالینگ به سراغ «مخاطب شناسی» میرویم و توشهای پر حاصل از این ماجرا برمیداریم. با ما همراه باشید.
از خواندن فراری هستید؟! گوش جان فرا دهید:
قرار است چه چیزهایی را با هم یاد بگیریم؟
ارتباط میان مخاطب شناسی و سئو را بررسی میکنیم.
تجربهای کاربردی از شناخت مخاطب هدف و تاثیر آن روی بهبود عملکرد سایت را میخوانیم.
به مهمترین مزیت شناخت مخاطب اصلی میپردازیم.
مخاطب شناسی چه تاثیری روی سئو میگذارد؟
شاید اولین قدم در سئو، تحقیق کلمه کلیدی باشد؛ گمان میکنم با آن آشنایی داشته باشید. در طول تحقیق کلیدواژههای مرتبط با کارمان میتوانیم از ابزارهای مختلفی کمک بگیریم. اگر سری به مقالههای دیجیتالینگ بزنید، میتوانید در این زمینه چند مطلب جالب را پیدا کنید.
اشکال این روش، وجود کلمههای کلیدی بسیار زیاد در هر زمینه است. به طوری که پیدا کردن کلیدواژههای اصلی را با مشکل روبهرو میکند. در قدم اول، داشتن تجربه میتواند بهترین مهارت به حساب آید. منظورم از تجربه، گامهایی است که باید در کنار کارهای دیجیتالی خود برای شناخت مخاطب هدف و دستهبندی آن برداریم. اجازه بدهید برایتان مثالی بزنم.
تصور کنید شما صاحب یک فروشگاه اسباببازی هستید. درنتیجه، میدانید که مخاطب هدف شما، گروهی از بچههای مثلا ۵ تا ۱۲ ساله هستند. با توجه به اینکه الان بیشتر بچهها در کنار راه رفتن، کار با گوشی و گشتن در اینترنت را هم یاد میگیرند، میتوان انتظار داشت که بخش قابل توجهی از این بچهها کلیدواژههای مرتبط با اسباببازی را سرچ کنند.
از طرفی، بخش مهم مخاطبان شما، کسانی هستند که از آن اسباببازیها استفاده نمیکنند اما هزینه خرید را میپردازند؛ یعنی پدر و مادر و نزدیکان آن کودک. این بخش هم با کلیدواژههای خاص خودش اسباببازیها را سرچ میکند. ممکن است ما بدون توجه به شناخت این مخاطبان، به سراغ سایتهای رقیب برویم و با چک کردن کلمههای کلیدی آنها به دنبال راهی سریعتر برای ورود به صفحه اول نتایج گوگل بگردیم.
اما بعد از مدتی متوجه میشویم که با وجود فروشهای کم و بیشی که داریم، بخش بزرگی از ورودیهایمان به هدر میروند؛ یعنی کاربر با سرچ یک کلمه کلیدی به وبسایت ما رسیده اما او مخاطب هدفمان نبوده است. پس مخاطب ما کجا است؟ چرا ما را پیدا نمیکند؟ شاید بهتر باشد برای یافتن راه چاره، یکی از تجربههای خودم را برایتان بگویم.
مخاطب شناسی از فاصله نزدیک!
سال ۹۶ بود و من در حوزه سلامت و پزشکی مشغول به کار بودم. خیلی برایم جالب و مهم بود که بدانم مخاطبانم چه کسانی هستند و چه کلیدواژههایی را جستجو میکنند؟ به همین دلیل، به غیر از موضوع تحقیق کلمه کلیدی، سعی کردم با استفاده از روشهای دیگری با مخاطبم آشنا شوم.
اولین قدم من، حضور در مکانهایی بود که میدانستم مخاطبم آنجا است؛ یعنی مکانهای درمانی. میخواستم از لابهلای حرفهای مخاطبانم یا حتی گاهی گفتگویشان با پزشکها فاصله میان خودم و آنها را کمتر کنم. در مرحله بعدی، مستقیم به سراغ مخاطب رفتم و از او پرسشهایی در زمینه فضای وب کردم.
مثلا از آنها پرسیدم که چقدر با فضای وب آشنا هستند؟ چه کلیدواژههایی را در گوگل سرچ میکنند؟ یا حتی در شبکههای اجتماعی، بیشتر پیگیر چه پیجها یا کانالهایی هستند؟ دوست دارند چه محتوایی در این زمینه برایشان تولید شود؟ یا حتی اینکه چه سوالهایی در ذهنشان دارند؟
همین چند پرسش و پاسخ و ساده به من کمک کرد تا حس نزدیکی بیشتری با مخاطبم پیدا کنم و با دید بهتری کلیدواژهها، وبسایتهای رقیب و ابزارهای گوناگون را مورد بررسی قرار دهم. بعد از چند ماه با یکسری کلیدواژه بالا آمدیم و ورودی گرفتیم. بخشی از کار ما مشاوره تلفنی بود. من هنوز هم دوست داشتم بدانم که مخاطب ما با سرچ چه چیزی توانسته وارد وبسایت شود و با ما ارتباط برقرار کند.
برای همین گاهی جسته و گریخته از آنها میپرسیدم که چه چیزی را سرچ کردند تا به ما رسیدند؟ یا بعد از ورود به سایت، اول چه کاری انجام دادند؟ کدام بخش سایت برایشان جذاب بود؟ یا حتی سوالهایی متفاوتتر مثل اینکه چند سال دارند و در چه شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند.
انگار به نسخههای انسانی گوگل آنالیتیکس و سرچ کنسول تبدیل شده بودم و میخواستم رفتار کاربر را قبل از ورود به سایت تا لحظهای که اقدام مورد نظر را در سایتمان انجام میداد مورد تحلیل و بررسی قرار دهم. البته ما در حوزه سلامت، فرصتهای دیگری هم برای صحبت با مخاطبانمان داشتیم و آن رویدادها و همایشها بودند. من از این فرصت هم نهایت استفاده را کردم و در مدت زمان استراحت بین سمینارها، سوالهای مختلفی را از مخاطبان احتمالیام میپرسیدم.
پیدا کردن مخاطب هدف، مثل پیدا کردن راه از میان بیراهههاست…
حتی همینقدر تلاش ساده برای بهتر شناختن مخاطب، به شما ایده میدهد تا بتوانید در قدم اول، سئوی سایت خود را بهتر کنید و در قدم بعدی کیفیت ورودیها و به دنبال آن فروش محصولات یا خدماتتان را افزایش دهید. مثلا وقتی ما بدانیم که کاربرانمان بیشتر در توییتر فعال هستند تا اینستاگرام، برنامهای برای فعالیت هدفمند در توییتر تنظیم میکنیم. در نظر داشته باشید که هدف از انجام سئو یا تولید محتوا، فقط افزایش ترافیک نیست، بلکه ما میخواهیم نرخ تبدیل خوبی هم داشته باشیم. این یعنی، مخاطبمان به کسی تبدیل شود که اپلیکیشن ما را نصب میکند، محصول ما را میخرد یا از خدماتمان استفاده میکند.
نظر شما چیست؟
آیا مخاطب هدف خود را میشناسید؟
چه اقدامهایی را برای جلب نظر و رضایت مخاطب خود انجام دادهاید؟
به نظر شما گفتگوی مستقیم یا تلفنی میتواند در همه زمینههای تجاری به شناخت بیشتر مخاطب هدف کمک کند؟
این مطلب برای شما مفید بود؟
5/5(1
امتیاز )
آیا خواندن این مقاله چیزی به دانستههای شما اضافه کرد؟
در طول تاریخ بشر، از زمان دایناسورها گرفته تا انسانهای هوشمند، فقط گونههایی فرصت زندگی را از آن خود کردهاند که به جای مقاومت در برابر شرایط تازه، انرژی خود را صرف سازگاری و یافتن هر چه زودتر جایگاه خود در تقسیمبندی جدید کردهاند. در دنیای وب هم سایتهایی که خودشان را با اصول گوگل و الگوریتمهای آن سازگار میکنند، در میان بهترینها باقی میمانند. سئو، این ماجرا را شدنی میکند. در این قسمت از
همه کسانی که در فضای دیجیتال دست به قلم میشوند دوست دارند که محتوایشان توسط کاربران خوانده شود. محتوایی که دیده نمیشود، انرژی، انگیزه، زمان و حتی هزینه تولید کننده آن را به هدر میدهد. یکی از راههایی که میتوان با کمک آن به دیده شدن محتواها کمک کرد، بهینه کردن آن برای موتورهای جستجو است. در این صورت میتوانیم امیدوار باشیم که محتوای ما در صفحه نتایج جستجوی گوگل مینشیند و در معرض دید
راههای گوناگونی برای رسیدن به هدف وجود دارند. برخی از آنها اصولی و درست هستند و برخی دیگر اصول را زیر پا میگذارند تا با سرعت بیشتری به هدف برسند. در دنیای سئو هم تولیدکنندگان محتوا از راههای مختلفی برای جذب مخاطب موردشان استفاده میکنند. برخی دنباله روی سئو کلاه سفید هستند و میخواهند از راه درست به هدفشان برسند و برخی دیگر میخواهند با استفاده از روشهای دیگر، خیلی زودتر با اهدافشان ملاقات کنند.
دانستن، توانایی است. وقتی بدانیم کجا میرویم، مقصد را خواهیم یافت؛ وقتی بدانیم به دنبال چه کسی هستیم، او را پیدا خواهیم کرد. فضای وب، سرشار از کاربر است؛ کسانی که گاهی ذرهای به هم شباهت ندارند. پس برای اینکه بتوان در این بستر به موفقیت رسید، چارهای جز شناخت مخاطب هدفمان نداریم. چون وقتی او را بشناسیم، میتوانیم با توجه به علاقه و نیازهایش محتوا، محصول یا خدماتمان را بهینهسازی کنیم. در این مقاله
تولید محتوا ماجرایی است که بازیگران زیادی در آن رفت و آمد میکنند. در گذشته، یعنی وقتی که گوگل تازه داشت راه رفتن را یاد میگرفت، سیاهی لشکران زیادی بدون آنکه استعدادی داشته باشند، جای نقشهای اصلی را پُر کرده بودند. آنها نه میخواستند رشد کنند و به بازیگرانی حرفهای تبدیل شوند و نه اهمیتی به فیلمنامه و تماشاچیان میدادند. گوگل کمکم رشد کرد، قوی شد و توانست با الگوریتمهای متفاوتی که منتشر میکرد، این
دنیایی که در آن زندگی میکنیم، روز به روز به سمت تخصصیتر شدن پیش میرود. در این قرن پر از هیاهو، افرادی به موفقیتهای بزرگ میرسند که مسیر حرکت خود را از کل به جز تغییر دهند. شاید در سرزمین جزئیات، افراد کمتری زندگی کنند اما آنها مشتری واقعی محصولات یا خدماتی هستند که آن فرد متخصص ارائه میدهد. در دنیای دیجیتال هم کلمههای کلیدی دم دراز، نماینده ورود به دنیای موضوعهای تخصصیتر هستند. در
چگالیهای زیادی در دنیای فیزیک وجود دارند. مثل چگالی هوا، چگالی آب و حتی چگالی فولاد. اما معنای چگالی در تمام آنها مشترک است؛ یعنی نسبت جرم به حجم یک چیز. در دنیای وب نیز چگالی مهمی وجود دارد که میتواند در دیده شدن یا نشدن یک محتوا تاثیر بسیاری بگذارد. این چگالی که با نام «چگالی کلمه کلیدی» شناخته میشود، اندکی با چگالیهای آشنا در دنیای فیزیک تفاوت دارد. در این قسمت از «دیجیتالینگ»
تکرار، مادر مهارتها است. اما حتی اگر در این مفهوم هم زیادهروی کنیم، چیزی به جز خستگی و دلزدگی عایدمان نمیشود. این ماجرا در دنیای دیجیتال هم وجود دارد. آن هم به زمانی برمیگردد که روی کلیدواژه قفل میشویم و به بهانههای کوچک و بزرگ، آن را به خورد مخاطب میدهیم. کیورد استافینگ یا تکرار بیدلیل کلیدواژهها، کاری است که ارزش و جذابیت محتوایمان را نشانه رفته است و آن را با خود پایین میکشد.
در دنیای وب، واژهها از قدرت بسیاری برخوردار هستند. کاربران پرسشهای خود را در قالب یک یا چند واژه خلاصه میکنند و موتورهای جستجو نیز بر همان اساس، محتواهای سطح وب را کاوش کرده و بهترین و مرتبطترین وبسایت را در اختیار کاربران قرار میدهند. پس، قبل از هر چیز، باید ریشه ماجرای موفقیت در دنیای وب را در لابهلای واژهها پیدا کرد. در این قسمت از «دیجیتالینگ» به سراغ «تحقیق کلمات کلیدی» میرویم و
نوشتن، برای عدهای یک علاقه و برای برخی دیگر یک کار است. اما هر دو گروه باید در قدم اول، موضوعی برای نوشتن داشته باشند. در واقع، انتخاب موضوع برای تولید محتوا، چالش مشترکی است که به دغدغه اصلی بسیاری از افراد تبدیل شده است. هر چقدر که موضوعها خاصتر، جنجالیتر، جذابتر و کاربردیتر باشند، شانس بیشتری برای ورود به صفحه اول گوگل پیدا میکنند. در این قسمت از «دیجیتالینگ» راهکارهایی را برای انتخاب آسانتر
تمام چیزهایی که در این جهان حضور دارند، مکانی – هر چند کوچک – را به خود اختصاص دادهاند. این بدان معنا است که هر کدام از آنها، آدرسی دارند که با دنبال کردنش میتوان آن چیزها را پیدا کرد. در این میان، آدرسها نیز انواع گوناگونی دارند؛ برخی از آنها ساده و سرراست هستند و برخی دیگر مانند آدرسهای پنهان در نقشه گنج دزدان دریایی، لابهلای خروارها پیچوتاب، پنهان شدهاند. در دنیای وب نیز
در دنیای وب، نکتههای کوچک زیادی وجود دارند که توجه کردن به آنها میتواند مسیر رسیدن به موفقیت را هموارتر کند. «متا تایتل» و «متا دیسکریپشن» نیز دو بخش کوچک در وبسایتها هستند که میتوانند تاثیر زیادی روی موفقیت سایت و دیده شدن تلاشهای شما بگذارند. در این مقاله از دیجیتالینگ به سراغ متاها میرویم و به دنبال نکتههایی برای حرفهای نوشتن آنها میگردیم. با ما همراه باشید. پادکست زیر برای شما دوست عزیز تهیه
رابطه بین سئو و محتوا، مثل رابطه بین روح و بدن است. بدون محتوا، انجام دادن سئو، کاری بیهوده و بیحاصل است. از طرفی، محتوایی که سئو نشده باشد نیز راه به جایی نمیبرد چون اصلا دیده نمیشود. برای داشتن یک کسب و کار موفق باید در هر دو جبهه سئو و محتوا حضوری فعال داشته باشید. در این قسمت از دیجیتالینگ به سراغ اشتباهات رایج در سئو میرویم. با ما همراه باشید. قرار است
14
.. متوسطه
مخاطب هدف کیست؟
زمان مطالعه: 6 دقیقه
دانستن، توانایی است. وقتی بدانیم کجا میرویم، مقصد را خواهیم یافت؛ وقتی بدانیم به دنبال چه کسی هستیم، او را پیدا خواهیم کرد. فضای وب، سرشار از کاربر است؛ کسانی که گاهی ذرهای به هم شباهت ندارند. پس برای اینکه بتوان در این بستر به موفقیت رسید، چارهای جز شناخت مخاطب هدفمان نداریم. چون وقتی او را بشناسیم، میتوانیم با توجه به علاقه و نیازهایش محتوا، محصول یا خدماتمان را بهینهسازی کنیم. در این مقاله
گپ و گفت کاربران در مورد این مقاله
اولین نفری باشید که نظر یا سوالش را با ما در میان میگذارد
آخرین دیدگاه ها
دیدگاه شما
لطفا دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سوالی ذهنتان را درگیر کرده است؟ در سایت ثبت نام کنید یا مجدد وارد شوید.
هر زمان که پاسخی برایتان ارسال شود از طریق پیامک شما را خبر خواهیم کرد.
گپ و گفت کاربران در مورد این مقاله
اولین نفری باشید که نظر یا سوالش را با ما در میان میگذارد
آخرین دیدگاه ها
هر زمان که پاسخی برایتان ارسال شود از طریق پیامک شما را خبر خواهیم کرد.